درد و دل های سین هفتم هفت سین 20

ساخت وبلاگ

واکنش مسخره ی من در مواجه در تمام اتفاقات بد در ابتدا انکار است. یعنی چه؟ یعنی اینکه هی به خودم می گویم الان خوابم. بیدار می شوم و تمام می شود. یا مثلاً می گویم حتماً می خواهند سورپرایزم کنند و تا سر حد مرگ بعد از شنیدن یک خبر بد خوشحالم کنند که دارند دروغ می گویند. برای همین انکارش می کنم. باورش نمی کنم و گاهی این انکار و باور نکردن چند روزی طول می کشد. بعد کم کم واقعیت هی می خورد توی صورتم و کم کم باورم می شود که نه واقعاً موضوع جدی جدی واقعی است و هیچ کاری نمی شود کرد مگر اینکه قبول کنم که اتفاق افتاده است. 
خب شاید فکر کنید بعدش که قبول می کنم گریه و زاری راه می اندازم. باید بگویم: نه! 
واکنش مسخره ی دومم این است، خوابم نمی برد. و از آن جایی که خوابیدن در من بیش تر از اینکه کوششی باشد جوششی است و باید خودش اتفاق بیفتد، یکهو به خودم می آیم و می بینم که مثلا 36 ساعت است که نخوابیده ام. یا مثلاً عهههه! چه با حال که زیر چشم هام کبود شده و چیزهایی از این دست. 
فعلاً در مرحله ی دوم هستم و راستش را بخواهید با توجه به شرایط پیش آمده از اینکه مریض بشوم هم می ترسم برای همین دارم انکارش می کنم. یعنی چی؟ یعنی هی الکی به خودم می گویم نه کار دارم که خوابم نمی برد و دروغ های این مدلی تحویل خودم می دهم که بی فایده است. 

اگر هنوز اینجا را می خوانید خیلی خیلی از شما ممنونم. مواظب خودتان باشید... 

نیست که نیست؟...
ما را در سایت نیست که نیست؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : soheylakaviany بازدید : 132 تاريخ : يکشنبه 17 فروردين 1399 ساعت: 12:51